سروده ای برای شهید احمد رخشانی
در تاریخ یکم آبانماه هزار و سیصد و چهل و هفت در خیابان سیروس(باقری) زاهدان به دنیا آمد. پدرش ابراهیم رخشانی(پاسبان) نام وی را احمد گذاشت. احمد تحصیلات ابتدایی را در دبستان طالقانی گذراند این دوران همزمان بود با تحولات انقلاب اسلامی که او نیز با روحیه ی بلند و شجاعت در همه ی راهپیمایی ها حضور داشت. ورود وی به راهنمایی ابوذر با جنگ تحمیلی مصادف شد و از کلاس دوم راهنمایی عازم جبهه شد. از آن پس جبهه خانه ی اولش بود، در جبهه قد کشید و با شرکت در عملیات مختلف به یکی از فرماندهان گردان ۴۱۰ غواص لشکر ثاراله تبدیل شد. شش سال از حضورش در جبهه گذشت دیپلم گرفت و در کنکور دانشگاه شرکت کرد. سردار احمد به عنوان یکی از فرماندهان گردان ۴۱۰ غواص لشکر ثاراله در سال ۱۳۶۵ در عملیات کربلای چهار به صف دشمن زد و در ام الرصاص عراق مفقودالاثر شد. یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد- به وداعی دل غمدیده ی ما شاد نکرد.
۱۱ سال بعد در ۱۳ تیرماه ۱۳۷۶ بقایای پیکر سردار احمد به میهن باز گشت و در بهشت مصطفی به خاک سپرده شد. شاعره استان طیبه رخشانی این شعر را برای او سرود.
آمدی کوچه چراغان نشد ای وای به ما
داغ هجر تو که آسان نشد ای وای به ما
یـازده بــار بهـار آمــد و پاییـز گـذشت
گـل روی تو نمـایـان نشد ای وای به مـا
پیـکـرت نیـز نیـامـد کـه وداعـی بـکنیم
سخـتی فـاجعه آسـان نشد ای وای به مـا
استخوانت به وطن آمد و خندید به خـاک
لب ما گر چه که خندان نشدای وای به ما
رفـته بـودی کـه نـیایی تـو که گفتی امّا
گفتـه ات بـاور یـاران نشد ای وای به ما
تـو دعـایی که اجـابت شده ای نـزد خـدا
دل مـــا بــود کـه انـسان نــشد ای وای ما
